جدیدترین اپرای «پرواز همای» روی صحنه + جزئیات روز سینما تبریک ندارد! سینماگران چقدر امنیت شغلی دارند؟ فراخوان سی‌وچهارمین جشنواره تئاتر خراسان‌رضوی منتشر شد اکران «شه‌سوار» در سینما آغاز شد تجلیل از ستارگان مطرح در جشن تورنتو ۲۰۲۴ برگزاری سومین جشنواره بین‌المللی چندرسانه‌ای میراث فرهنگی در شیراز وضعیت سینمای ایران از نگاه بابک‌ خواجه‌پاشا، کارگردان «در آغوش درخت» پیشنهاد‌هایی برای قرار گرفتن بلیت سینما در بسته تفریحی خانواده‌ها یک چهارچوب شکنی هنرمندانه در گالری «هنگام» «بشوی اوراق اگر هم درس مایی» | یادی از برخی استادان فرهنگ و ادبیات که در شاعری نیز دستی داشتند «علیرضا طبایی» راهی خانه ابدی شد (۲۱ شهریور ۱۴۰۳) «جشن مهر سینما» در خراسان‌رضوی موسم قدرشناسی از هنرمندان سینمایی استان است «نظم» جشنواره فیلم زوریخ را افتتاحیه می‌کند «پری صابری»، کارگردان تئاتر، درگذشت (۲۱ شهریور ۱۴۰۳) + علت فوت پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت روز ملی سینما صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
سرخط خبرها

حکایت پلنگ چال

  • کد خبر: ۲۴۶۰۷۳
  • ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۲
حکایت پلنگ چال
مرد شکارچی که توقع یکهویی روبه رو شدن با پلنگ به آن بزرگی را نداشت، هول شد و تفنگ از دستش افتاد و رنگ از رویش پرید و چق چق شروع به لرزیدن کرد.

در اواخر دوران قاجار (حوالی محمدعلی شاه، نرسیده به احمدشاه) مرد شکارچی‌ای که به شکار حیوانات اختصاص داشت و هر سال در فصل شکار به نواحی کوهستانی اطراف طهران قدیم می‌رفت و حیواناتی نظیر کل و قوچ و آهو و گراز را شکار می‌کرد، مانند هر سال راهی ارتفاعات شمال طهران قدیم شد تا به شکار بپردازد.

مرد شکارچی پس از آنکه به عمق نواحی کوهستانی رسید، از دره‌ای سرازیر شد و از قله‌ای بالا رفت و همین که به بالای قله رسید، ناگهان پلنگ بزرگی را روبه روی خود دید.

مرد شکارچی که توقع یکهویی روبه رو شدن با پلنگ به آن بزرگی را نداشت، هول شد و تفنگ از دستش افتاد و رنگ از رویش پرید و چق چق شروع به لرزیدن کرد.

پلنگ که این وضع را دید به سخن آمد و گفت:‌ ای آدم، نگران نباش. وی سپس افزود: اگر شما آدم‌ها برای تفریح حیوانات را می‌کشید، ما حیوانات تا وقتی لازم نباشد چنین کاری نمی‌کنیم و تنها وقتی گرسنه هستیم یا خطری ما را تهدید می‌کند، دست به حمله و شکار می‌زنیم. 

وی بار دیگر افزود: من ساعتی پیش غذای چند روز خود را خورده ام و سیرم و دلیلی برای حمله به تو نمی‌بینم. شکارچی که قدری آسوده خاطر شده بود به پلنگ گفت: شما همیشه همین قدر قشنگ حرف می‌زنید؟ پلنگ گفت: خیر. ما معمولا حرف نمی‌زنیم و عمل می‌کنیم.

در این لحظه مرد شکارچی نگاهی به تفنگش که کمی دورتر افتاده بود کرد. پلنگ گفت: به اندازه کافی گلوله داری؟ شکارچی گفت: بلی. در این لحظه پلنگ قدری اندیشید، سپس رو به مرد شکارچی کرد و گفت: نظر به اینکه تو آدمیزاده هستی و همین که من از تو دور شوم و تو از جانب من احساس خطر نکنی، تفنگت را برخواهی داشت و به سمت من شلیک خواهی کرد، می‌توانم این طور نتیجه بگیرم که تو خطری هستی که مرا تهدید می‌کنی.

شکارچی خواست بگوید: نه به جان مادرم، که پلنگ منتظر جواب وی نشد و به وی حمله کرد و وی را پاره پاره کرد، اما از آنجا که سیر بود او را نخورد و در شکافی که در آن نزدیکی بود چال کرد.

آن شکاف و آن قله از آن پس پلنگ چال نام گرفت و بعد‌ها در آنجا پناهگاهی برای کوهنوردان تأسیس شد که نام آن را هم پلنگ چال گذاشتند و هم اکنون تفرجگاه کوهنوردان و طبیعت گردان و دیگر اشخاص متفرقه است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->